نوشته : یوناس مکاس / اندرو ساریس (1)
ترجمه: علی سینا آزری
سه ماه پیش ، فیلم جدید جان کاساوتیس ،"چهره ها" را،
در یک نیمه شب ، در مراسم پیش نمایش فیلم دیدم . مدعوین بدشان آمد ; فکر می کردند کسل کننده و
بسیاربسیار طولانی است . ] اما [ من فکر می کردم فیلم بزرگی است . فیلمی پرتحرک ، اصیل ،
و بسیار دشوار درساخت . اما من در موضع بدی بودم . تجربه ام در مواجهه با "
سایه ها " را به یاد می آوردم . اگر شروع به ستایش از فیلم می کردم ،
کاساوتیس فکر می کرد که فیلمش باید به شدت تجربی شده باشد . در این صورت دیگران چه
واکنش خواهند داشت ؟ پس شروع به فیلمبرداری دوباره می کرد تا کمی آن را به سینمای
تجاری نزدیک کند ، بسیار شبیه سینمای " واقعی" ( موجود) . یا اگر من
شروع به دفاع از مدت زمان فیلم می کردم ، چیزی که به نظرم کامل و درست بود ، ممکن
بود شروع به تدوین مجدد کند . پس تصمیم گرفتم تا زمانی که فیلم در دنیای بیرون
عرضه نشده ، سکوت اختیار کنم .
حالا ، فیلم بیرون آمده ، و ریویوهای پرت و
پلایی را دریافت کرده است . من آزادم که هر آنچه را دوست دارم ، بیان کنم . آزادم
بیان کنم که چهره ها فیلم بسیاربسیار خوبی است . درهم آمیزی وارهول و چخوف . آن
چیزی که وارهول با غیرحرفه ای ها می کند ، کاساوتیس با حرفه ای ها انجام می دهد .
و زمانی که شما استعداد ویژه ی کاساوتیس را دارا باشید ، لامسه ی چخوفی او – [اینجاست که] بازیگران حرفه ای او موفق به عبور از تکنیک های مرسوم بازیگری هالیوود می شوند و در
مقابل دوربین چیزی متفاوت ، نا فیلم شده و هنوز واقعی را ترسیم می کنند . سینمای
کاساوتیس ، سینمای احساسات است . نه آن احساساتی که هر روزه در سینما می بینیم –
ترس ، تعلیق ، شوک – نه ، کاساوتیس در جایی دیگر قدم می گذارد . ممکن است تعلیق ،
هراس و نگرانی در زندگی های شخصیت هایش وجود داشته باشد –اما تمرکز او بر روزمرگی
، واقعیت " افقی " است، بر محتوای انسانی که خودش را از طریق روابط
لحظه به لحظه نشان می دهد ، جوابیه هایی بین دو انسان .
] یوناس مکاس ،26 /09/ 1968]
یوناس مکاس و اندرو ساریس |
چهره ها را باید با میزانی از تحمل به دلیل لبه
های ناصاف و پایان های عصبی کننده تماشا کرد . صحنه ها با تصاویر وارهولیِ فراگیر،
پشت سر هم می آیند (هر چند بدون درماندگی ) . و نوسینده – کارگردان جان کاساوتیس
اجازه می دهد تمام بازیگران نسبت به نقطه ای که در آن حالات عصبی به تزکیه نفس
تغییر شکل داده اند ، از خنده روده بُر شوند .
عجیب ، متفاوت ، اما این به اندازه ی کافی خوب
است ؟ درچهره ها ، مفهوم هنر به صورت گُزیده و درهم فشرده ای به آیین توبه و بخشش
می ماند . همگی در درون یکدیگر ، فقط هفت صحنه ی استادانه با سه نقطه ی گذارِ
بسیارکوتاه و تقریبا بدون هیچ تدوین موازی برای قیاس کردن و مطایبه . هیچ کس به
نظر حذف نشده و هچ چیز هم کات نشده است . حتی در بهترین حالت ، چهره ها نمی تواند
پیروزی یک فرم سینماییِ بررسی شده ، باشد و فرمالیستِ درونِ من باید در قبال غرابت
کاساوتیس ،حتی از زمان سایه ها ، یک دهه یا قبل تر از آن ، مقاومت کرده باشد . در
نهایت ، با این وجود چهره ها برای من همچون پرده برداری و مکاشفه ای از 1968 ، نه
به عنوان بهترین فیلم ، بلکه قطعا شگفت انگیزترین آن ها است . بعد از آن شروع
تحمیلی ، چهره ها نه تنها کار می کند ; ]بلکه [ اوج می گیرد . نقطه عطف فیلم ، اولین مکالمه ی درونی
بین مارلی و لین کارلین است ، مکالمه ای با روندی ملالت آور با طوفانی از خنده های
عصبی ; مکالمه ای همراه با عقب نشینی فیزیکی پشت سنگر های پر
زرق و برقی از فضا ، دیوارها ، درها و مبلمان ; گفتگویی که در فقدان
جزییات موضوع مطروحه و لحن نمادینش شاید نزدیک به اپرای صابونی (2) می شود تا درامی سنجیده و آگاهانه . اما فیلم در مسیری
حرکت می کند که چیزهای مرموزی را برای مشاده کردن ]درون خود[ حفظ می کند . چنانچه برای یک بار هم
که شده ، یک اپرای صابونی اجازه داده تا ورای منطق محدود خودش برای دو ساعت بدون
گسستی از تبلیغات و مرکز همانند سازی اش ، گسترش یابد . آنچیزی که ما در چهره ها
داریم ، تنها یک شکست در برقراری یک ارتباط نیست بلکه رویگردانی از به اتمام رسیدن
است . و این بی میلی یکی از دلایلی است که چهره ها ]به وسیله ی آن[ هیجانِ توجیه ناپذیری از احساس را به
چنگ می آورد ، احساسی که به سهولت هجویه محیطیِ سطوحِ ظاهری جنوب کالیفرنیا را
تعالی می بخشد . هر چند این مربوط می شود به توهمات شهوت پرستانه آن ، چهره ها هیچ
گاه پست و فرومایه جلوه نمی کند . کاساوتیس با شخصیت های بیگانه و معذب خود باقی
می ماند تا زمانی که آن ها از طریق شکستن سوی دیگری از ناتورالیسمِ بُرشی-از-زندگی
به حقیقت هنرمندانه و خودانگیخته ای دست پیدا کنند .
در تمام مدت فیلم ، مردم وانمود می کنند که می خواهند
در کنار یکدیگر تنها باشند ، حتی اگر بدون
قید و شرط به عملکردی تنها در درون یک جمعیت بیانجامد . آنها به سوی سکس رانده
شدند نه با میل بلکه با شجاعت نوجوانانه ای که از روی غریزه می دانند که معنویتِ
بی فایده ای است ، و آنها همچنان خدماتی برجسته به پنداری از نزدیکی ارائه می دهند
، و جامعه ی بسیار آرمانی شان درون جوک های کثیف و قید وبند های کودکانه تنزل می
یابد . شخصیت ها در چهره ها بازی را همچون ردیفی از معلول های احساسی شروع می کنند
، و هر طور شده خودشان را با تمام روان های دست نخورده شان به خط پایان می رسانند
. اگر این سینمای بازیگران باشد ، در مدتی ممکن است به شکوفایی برسد . حداقل
کاساوتیس سزاوار داشتن تمام اعتبارِ جایگاه به صحنه در آوردن چشم اندازی تلفیق شده
از گناه و دلسوزی است .
[اندرو ساریس ، 28 / 11 / 1968]
............................................................................................................
1. آنچه در پی می آید ترجمه ریویوهایی از یوناس مکاس و اندرو ساریس بر فیلم "چهره ها" جان کاساوتیس است که در کتاب The Village Voice film guide : 50 years of movies from classics to cult hits ،گردآوری شده توسط دنیس لیم در کنار مقاله های تاثیرگذار دیگری که در ویلج وویس انتشار یافته ، آمده است . در اینجا باید از دوست عزیز ،بابک کریمی، که این کتاب را دراختیارم قرار داد ، تشکر کنم.
2. نمايش پر احساسات و پر تصنع و باور نكردني
۲ نظر:
محمدرضا:
سينا،بابک و يوناس؛ عجب جمع دوست
داشتنياي. دست مريزاد سيناي عزيز.
ممنون از لطفت محمد رضای عزیز .. مرسی از این که مطالب را می خوانی
ارسال یک نظر