پنجشنبه، اسفند ۱۴، ۱۳۹۳

یادداشت کوتاه



مستند «حالا چی؟ به‌یادم بیار» (ژواکیم پینتو، 2014) 


ژواکیم پینتو ملاقات کوتاهش با سرژ دنه را اینگونه توصیف می‌کند: «لحظاتی نوشته شده بر باد». عنوانی که نه‌تنها اثر ماندگار داگلاس سیرک را به‌یاد می‌آورد، بلکه هزارتویی می‌سازد برای همراهیِ آزادانه‌ی صدا و تصویر در طول فیلم. مستند خودنگارانه‌ی پینتو در به‌تصویر کشیدن یک سال زندگی شخصی‌اش از پسِ بیست سال همجواری با بیماری ایدز آرام آرام حرکت می‌کند و جایی همان اوایلْ به این سوال می‌رسد: چگونه می‌توان درباره‌ی سینما سخن گفت؟ و جوابِ پینتو در جلسه‌ا‌ی به‌مناسبتِ نمایشِ نسخه‌ی ترمیم‌یافته‌ی اولین فیلمش به همین سادگی‌ست: « حرف زدن درباره‌ی فیلم‌ها را بلد نیستم. می‌توانیم اینجا درباره‌ی زندگی‌ها، و تجربه‌ها حرف بزنیم.» و تصاویرِ «حالا چی؟ به‌یادم بیار» درست از درون این کلمات بیرون می‌آید: نگاه خیره‌ی دوربین به سنجاقکی روی شاخه، زندگی عاشقانه و به‌نظر طولانی‌ او با سگ‌ها، و حتا مواجهه‌ی ناگهانی با زبانه‌های آتش در دلِ چمنزاری در میانه‌های فیلم ( تصاویری که نه در معنایی استعاری بلکه همچون دیگر لحظات یکنواخت فیلم نشان داده می‌شود). و اعجاز جهان منحصربه‌فرد پینتو در همنشینیِ رنجِ این سالیان است و همزمان رهاییِ تصاویرش. به‌نوعی کِش آمدنِ زمانِ حال برای به‌آغوش کشیدنِ گذشته و آینده. شاید اهمیت «یادآوری» را از نگاهِ پینتو در همین کلمات باید جستجو کرد. درست زمانی نزدیک به سه ساعت باید صبر کنیم تا پس از دیدار نزدیکِ نقاشی‌های فرانسیسکو دو هُلند همگام با یادداشت‌های پینتو در گفتار متن به این جمله‌ی ویرژیلِ شاعر برسیم: «و اکنون فهمیدم عشق چیست.» معنایی که در تک تک لحظات فیلم حضور دارد اما به طور لذت‌بخشی حل‌نشده باقی می‌ماند. این مستندی‌ست در ستایش لحظات کوچک و بی‌اهمیت زندگی. جواهری دیگر از هنرمندی برآمده از سینمای شگفت‌انگیز سال‌هایِ اخیر پرتغال.

هیچ نظری موجود نیست: