یکشنبه، مهر ۰۷، ۱۳۹۲

منی فاربر در سینما و ادبیات



پرونده‌ای در بزرگداشت مَنی فاربر  در شماره ی پاییز سینما و ادبیات 1392*
سهم من در این پرونده ، ترجمه ی متنی از ادرین مارتین با همراهی بابک کریمی است .در مقدمه ی این پرونده چنین آمده  :
»چرا مَنی فاربر؟» شاید چنین سوالی در مواجهه با پرونده‌ی این شماره‌ی «فیلم‌ها و احساس‌ها» پیش کشیده شود؛می‌توان در جواب این‌گونه پاسخ داد: «چه کسی -حداقل در تاریخ مطالعات سینمایی آمریکا و البته، در کنار یک پیش‌رویِ دیگر، یعنی اندرو سَریس- از او مهم‌تر؟» (سوزان سونتاگ بود که او را بزرگترین منتقد آمریکا می‌نامید، «فردی در جستجوی دنیاهای دیگر، جایی‌که کسی در رویای میان‌برها نیست و هر کسی مشتاقانه به کاری که در دست دارد مشغول است»). و دردناک اینکه: «چه کسی را می‌توان یافت، که با وجود اهمیت شگرفش در تاریخ نقادی سینما، در ادبیات سینمای فارسی به این میزان نادیده مانده باشد؟». اولین دلیل، به یقین، پیچیدگی و سخت‌ترجمه‌گی نوشته‌های فاربر است؛ آن‌ها، گاهی، غیرقابل ترجمه می‌نمایند.

در مقاله‌ی جاناتان رُزنبام، که آغازگر این پرونده است، نویسنده، مخاطب را با زندگی و دستاورد‌های مَنی فاربر در نقد سینما آشنا می‌کند و جایگاه چالش‌برانگیز او در تاریخ مطالعات سینمایی را ترسیم می‌کند. مقاله‌ی بعد اما، مشهورترین نوشته‌ی خودِ فاربر است؛ بحث‌برانگیزترین مقاله‌ی سینمایی او که بیشترین ارجاع در نوشته‌هایی که درباره‌ی فاربر و یا با ذکر نقل‌قول‌هایی از متونِ سینمایی او نوشته شده‌اند به آن داده می‌شود: «هنر موریانه دربرابر هنر فیل سفید» . مقاله‌ی سوم نیز، به قلمِ اِدرین مارتین نگاشته شده، که به عقاید و مولفه‌های نوشتاری فاربر سَرَک می‌کشد و تاثیرات منفی و مثبت نوشته‌های او، علی‌الخصوص «هنر موریانه دربرابر هنر فیل سفید» را، در زمانه‌ی ما مورد بررسی قرار داده، بل‌که راهکاری برای درست خواندن و فهمیدن آن پیشنهاد دهد.




۴ نظر:

سارا.م گفت...

ببخشید آقای آزری.امکانش هست کمی واژه سینه فیلیا رو برای من توضیح بدید و اینکه اصلا این نوع نقد بد هست یا خوب؟نمیدونم چرا فکر میکنم معنای منفی دارم.تو اینترنت هم آنچنان چیزی پیدا نکردم.مرسی

sinaazari.bogspot.com گفت...

سلام خانم سارا.م
امیدوارم خوب باشید.
«سینه‌فیلی» در کلمه به معنایِ دوستدار سینما بودن است. اما نقد سینه‌فیلی به رویکردی اشاره دارد که معنای آنرا باید در دلِ تاریخ نقد نویسی جستجو کرد؛ جایی‌که خودش را همچون مساله‌ای در مقابل چارچوبِ آهنین نقد آکادمیک قرار می‌دهد. و از درونِ این تقابل پیشنهادی دیگر را مطرح می‌کند: گستردنِ افق‌ها. جایی‌که سلیقه زندانِ خودساخته‌ی منتقد نمی‌شود. و باید هر بار راه‌ها و مسیر ارتباطیِ جدیدی را برای مواجهه با فیلم‌ها پیدا کرد. جایی‌که به زبانِ مانی فاربر، یکی از بزرگترین منتقدانِ تاریخِ سینه‌فیلی، خوب یا بد بودنِ فیلم‌ها آخرین هدفِ نقد می‌شود و نه همانند نوشته‌های این‌جایی هدف اول آن. و اینگونه «کشف کردن» نیروی محرکه‌ی هر نوشته می‌شود.

سارا گفت...

بی نهایت ممنون از شما.

sinaazari.bogspot.com گفت...

خواهش می‌‌‌‌‌‌کنم. ممنون از لطف شما که مطالب را می‌خوانید.