old joy
کارگردان
: کلی ریچارد
1/2 ***
«من همواره این فیلم را اینگونه پیشنهاد داده بودم : همچون یک
وسترن . به جای افرادی که سختکوشی خود را نشان می دهند ، این فیلم پیکار و مبارزه ی
آن ها برای دستیابی به آزادی و رهایی است . من آن را نسل جدید وسترن می نامم.
»(1)
درام فیلم کاملا مشخص است
: فیلمی جاده ای ، ملاقات دو دوست با شرایطی
متفاوت پس از سال ها با یکدیگر ، همراه شدن مارک با ترک خانه و همسر حامله اش با کِرت
– با ظاهری هیپی مانند که مشخص است خلاف مسیر زندگی معمول حرکت کرده - شروع سفری دو روزه به سوی چشمه آب گرم ، اختلاف
موقعیتی / شرایطی / روحی آن دو در طول سفر ، گم کردن راه ، و شبی را در دل جنگل سپری
کردن ، به مقصد رسیدن و در نهایت بازگشتن به همان نقطه / مکان اولیه . اما واقعا این
فیلمی است که روبروی ما قرار دارد ؟ پاسخ منفی
است . old joy متعلق
به آن گونه فیلم هایی است که پیرنگ بر داستان ارجحیت دارد . به زبانی دیگر ، چگونگی
طی شدن مسیر داستان و نحوه سپری کردن اطلاعات مهم و زاید فیلم ( چیزی که شاید به نظر
برسد ) بر داستان معمول و شاید کلیشه ای آن کاملا مسلط است . در این فیلم تمام ماجرا
ها ، بخش های مهم و پیشبرنده ی داستان بر
خلاف سنت سینمای کلاسیک در صحنه های به اصطلاح مرده می گذرد . سکانس هایی پر از دیالوگ
، در کنار حذف گذشته ی به نظر غیر قراردادی کِرت و مارک ، تاکید بر چشم انداز طبیعتی
که شخصیت ها درون آن درحال گذر هستند و به گونه ای بی اهمیتی نکات داستانی نظیر گم
شدن آن ها در مسیر - که بدون تعلیق های مرسوم
برگزار می شود – همگی معیار های سینمای ریچارد را در این فیلم بنا می کنند .
دیالوگ ها . حرف زدن به
جهت حرف زدن . روزمرگی بیان کلمات از طرف شخصیت ها . هدف این دیالوگ ها ارتباط برقرار
کردن نیست . انتظار پیشبرد روایت / درام از آن کاملا بیهوده است . در این بین ، صحبت
کردن درباره ی هر نکته ای ، چیزهای بی اهمیت ، چیزهایی درباره ی جوانی ، ازخود بیگانگی
، رفاقت و... . کِرت حرف می زند تا لحظاتی ، خاطراتی از گذشته را دوباره زنده کند و
مارک ساکت است ، به ندرت حرفی بر زبان می آورد . سخنی هم اگر می گوید در جواب است
. کرت را کامل می شناسد . باید اجازه دهد تا او تمام حرف هایش را بزند .
و دینامیسم و اتمسفر بین
شخصیت ها ، صداهای آمبیانس طبیعت است ، صداهای پرندگان ، نمایش رادیویی و از همه مهمتر
سکوت – که گاهی موسیقی اِفِکتیو ی آن را همراهی می کند . در حقیقت ، در سکوت بین مارک
و کرت ، لحظات ناب فیلم شکل می گیرد . سکوت به ما این فرصت را می دهد تا دقیق تر شخصیت
ها را بنگریم ، چشم انداز ( طبیعت بکر و صداهای موجود درآن ) را در جهت یا برخلاف روحیات
و مو قعیت های شخصیت ها بهتر ببینیم و بشنویم ، که معنای غنیمت و بازیابی حضور در لحظه
را – که جاریست بین کرت و مارک ، هریک به نوعی – بهتر درک کنیم . لحظاتی بدون گذشته
ای مشخص در خاطرات آن ها و بدون آینده ای روشن در ذهنشان .
"پس از ساختن River of
Grass ، به مدت 5 سال بدون آپارتمان زندگی کردم . با کیفی پر از لوازم و اثاثیه
ی قابل حمل . و حس می کنم که کرت را می شناسم . آن آزادی ، رهایی که در یک نگاه می
تواند رومانتیک باشد . اما پس از اینکه شما نیمه ی دهه ی 30زندگی را گذراندید ، ناگهان
همه چیز ترسناک جلوه می کند و در اینجاست که با قضاوتی متفاوت در نگاه دوستان درباره
ی زندگیتان مواجه می شوید". (2)
پایان یک دوران و بحران
میانسالی . صحنه ای در همان نیمه ی اول فیلم ، کِرت ، به گاراژی اشاره می کند . مکانی
که در جوانی با دوستان قرار می گذاشتند . چیزهای مختلفی را در آنجا با هم به اشتراک
می گذاشتند . موسیقی های بسیاری را گوش می دادند . چیزهایی که هنوز هم باید آنجا باشد
. اما مارک در جواب اشاره می کند : " سیدز (مسئول گاراژ) دیگه اونجا نیست .. کرایه
خیلی سنگین بود .. تونی روزای آخر به اونجا یه سری زد .. فقط یه سِری چیزای بی اهمیت
اونجا مونده " و کرت هم در حالی که روبرو را نگاه می کند : "دیگه سیدز هم
نیست .... پایان یک دوران ..." . دورانی که گذشته ای نا مشخص را هدف قرار داده
و بحرانی که به آینده ای مبهم ختم می شود . بی قراری و ناآرامی کِرت ناشی از وضعیت
مضطرب اوست . تردیدی که هر دو دربازیافتن گذشته
در میان مکالمات روزمره شان دارند . فرآیندی برای تحقق هدف داستانی – رسیدن به چشمه
آب گرم و مقصد سفر – و رسیدن به آستانه ی یک دوران ، تلاقی پارادوکسیکال یک وضعیت
– ترس و نگرانی از وضعیت امروز ، روزهای رفته و آینده ی مبهم پیش رو - همگی در نگاه بی طرفانه ی دوربین ریچارد نسبت به شخصیت ها و همذات پنداری او در برابر
موقعیت آن ها بر چشم اندازی از انسان های معمولی آمریکایی متمرکز شده تا تصاویری از
زندگی آمریکایی در چنین زمانه ای را ترسیم کند . و دشواری ایجاد کردن این مطلوب ، آن
چیزی است که پیچیدگی رابطه ی موجود در فیلم را درون یک سفر می سازد و این گونه آن لحن
و نگاه را بیرون می کشد تا مفهومی را به چنگ در آورد که تا پایان سفر و بازگشت مارک
و کرت به همان محل اول ملاقاتشان و خداحافظی آن ها با یکدیگر در جستجوی آن است . کنکاشی
درون ارتباط دو دوست قدیمی برای رسیدن به ریتم امروز زندگی آمریکایی . ریتم زندگی که
کمتر تا به امروز اینگونه عریان و ملموس به تصویر کشیده شده است .
...........................................................................................................
1و 2 . سخنان کلی ریچارد در تیاتر والتر رید
و یک اشاره : این مصاحبه گاس ون سنت با کلی ریچارد هم برای شناخت بهتر این سینما خواندنی است
و یک اشاره : این مصاحبه گاس ون سنت با کلی ریچارد هم برای شناخت بهتر این سینما خواندنی است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر