یکشنبه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۹۲

لذتی دیگر : برزخ یک دوران


                                                         old joy

       کارگردان : کلی ریچارد
      1/2 ***



«من همواره این فیلم را اینگونه پیشنهاد داده بودم : همچون یک وسترن . به جای افرادی که سختکوشی خود را نشان می دهند ، این فیلم پیکار و مبارزه ی آن ها برای دستیابی به آزادی و رهایی است . من آن را نسل جدید وسترن می نامم. »(1)

درام فیلم کاملا مشخص است : فیلمی جاده ای ، ملاقات دو دوست  با شرایطی متفاوت پس از سال ها با یکدیگر ، همراه شدن مارک با ترک خانه و همسر حامله اش با کِرت – با ظاهری هیپی مانند که مشخص است خلاف مسیر زندگی معمول حرکت کرده  - شروع سفری دو روزه به سوی چشمه آب گرم ، اختلاف موقعیتی / شرایطی / روحی آن دو در طول سفر ، گم کردن راه ، و شبی را در دل جنگل سپری کردن ، به مقصد رسیدن و در نهایت بازگشتن به همان نقطه / مکان اولیه . اما واقعا این فیلمی است که روبروی ما قرار دارد ؟  پاسخ منفی است . old joy   متعلق به آن گونه فیلم هایی است که پیرنگ بر داستان ارجحیت دارد . به زبانی دیگر ، چگونگی طی شدن مسیر داستان و نحوه سپری کردن اطلاعات مهم و زاید فیلم ( چیزی که شاید به نظر برسد ) بر داستان معمول و شاید کلیشه ای آن کاملا مسلط است . در این فیلم تمام ماجرا ها   ، بخش های مهم و پیشبرنده ی داستان بر خلاف سنت سینمای کلاسیک در صحنه های به اصطلاح مرده می گذرد . سکانس هایی پر از دیالوگ ، در کنار حذف گذشته ی به نظر غیر قراردادی کِرت و مارک ، تاکید بر چشم انداز طبیعتی که شخصیت ها درون آن درحال گذر هستند و به گونه ای بی اهمیتی نکات داستانی نظیر گم شدن آن ها در مسیر  - که بدون تعلیق های مرسوم برگزار می شود – همگی معیار های سینمای ریچارد را در این فیلم بنا می کنند .
دیالوگ ها . حرف زدن به جهت حرف زدن . روزمرگی بیان کلمات از طرف شخصیت ها . هدف این دیالوگ ها ارتباط برقرار کردن نیست . انتظار پیشبرد روایت / درام از آن کاملا بیهوده است . در این بین ، صحبت کردن درباره ی هر نکته ای ، چیزهای بی اهمیت ، چیزهایی درباره ی جوانی ، ازخود بیگانگی ، رفاقت و... . کِرت حرف می زند تا لحظاتی ، خاطراتی از گذشته را دوباره زنده کند و مارک ساکت است ، به ندرت حرفی بر زبان می آورد . سخنی هم اگر می گوید در جواب است . کرت را کامل می شناسد . باید اجازه دهد تا او تمام حرف هایش را بزند .
و دینامیسم و اتمسفر بین شخصیت ها ، صداهای آمبیانس طبیعت است ، صداهای پرندگان ، نمایش رادیویی و از همه مهمتر سکوت – که گاهی موسیقی اِفِکتیو ی آن را همراهی می کند . در حقیقت ، در سکوت بین مارک و کرت ، لحظات ناب فیلم شکل می گیرد . سکوت به ما این فرصت را می دهد تا دقیق تر شخصیت ها را بنگریم ، چشم انداز ( طبیعت بکر و صداهای موجود درآن ) را در جهت یا برخلاف روحیات و مو قعیت های شخصیت ها بهتر ببینیم و بشنویم ، که معنای غنیمت و بازیابی حضور در لحظه را – که جاریست بین کرت و مارک ، هریک به نوعی – بهتر درک کنیم . لحظاتی بدون گذشته ای مشخص در خاطرات آن ها و بدون آینده ای روشن در ذهنشان .
"پس از ساختن River of Grass   ، به مدت 5 سال بدون آپارتمان زندگی کردم . با کیفی پر از لوازم و اثاثیه ی قابل حمل . و حس می کنم که کرت را می شناسم . آن آزادی ، رهایی که در یک نگاه می تواند رومانتیک باشد . اما پس از اینکه شما نیمه ی دهه ی 30زندگی را گذراندید ، ناگهان همه چیز ترسناک جلوه می کند و در اینجاست که با قضاوتی متفاوت در نگاه دوستان درباره ی زندگیتان مواجه می شوید". (2)
 

پایان یک دوران و بحران میانسالی . صحنه ای در همان نیمه ی اول فیلم ، کِرت ، به گاراژی اشاره می کند . مکانی که در جوانی با دوستان قرار می گذاشتند . چیزهای مختلفی را در آنجا با هم به اشتراک می گذاشتند . موسیقی های بسیاری را گوش می دادند . چیزهایی که هنوز هم باید آنجا باشد . اما مارک در جواب اشاره می کند : " سیدز (مسئول گاراژ) دیگه اونجا نیست .. کرایه خیلی سنگین بود .. تونی روزای آخر به اونجا یه سری زد .. فقط یه سِری چیزای بی اهمیت اونجا مونده " و کرت هم در حالی که روبرو را نگاه می کند : "دیگه سیدز هم نیست .... پایان یک دوران ..." . دورانی که گذشته ای نا مشخص را هدف قرار داده و بحرانی که به آینده ای مبهم ختم می شود . بی قراری و ناآرامی کِرت ناشی از وضعیت مضطرب اوست . تردیدی که هر دو  دربازیافتن گذشته در میان مکالمات روزمره شان دارند . فرآیندی برای تحقق هدف داستانی – رسیدن به چشمه آب گرم و مقصد سفر – و رسیدن به آستانه ی یک دوران ، تلاقی پارادوکسیکال یک وضعیت – ترس و نگرانی از وضعیت امروز ، روزهای رفته و آینده ی مبهم پیش رو -  همگی در نگاه بی طرفانه ی دوربین  ریچارد نسبت به شخصیت ها و همذات پنداری او در برابر موقعیت آن ها بر چشم اندازی از انسان های معمولی آمریکایی متمرکز شده تا تصاویری از زندگی آمریکایی در چنین زمانه ای را ترسیم کند . و دشواری ایجاد کردن این مطلوب ، آن چیزی است که پیچیدگی رابطه ی موجود در فیلم را درون یک سفر می سازد و این گونه آن لحن و نگاه را بیرون می کشد تا مفهومی را به چنگ در آورد که تا پایان سفر و بازگشت مارک و کرت به همان محل اول ملاقاتشان و خداحافظی آن ها با یکدیگر در جستجوی آن است . کنکاشی درون ارتباط دو دوست قدیمی برای رسیدن به ریتم امروز زندگی آمریکایی . ریتم زندگی که کمتر تا به امروز اینگونه عریان و ملموس به تصویر کشیده شده است .













...........................................................................................................
1و 2 . سخنان کلی ریچارد در تیاتر والتر رید
 و یک اشاره : این مصاحبه گاس ون سنت با کلی ریچارد هم برای شناخت بهتر این سینما خواندنی است  

هیچ نظری موجود نیست: