شنبه، اسفند ۲۶، ۱۳۹۱

سرزمین مردگان ترنس دیویس























     نویسنده: ایگناتی ویشنوسکی
ترجمه: علی‌سینا آزری



طراحی شده درسایه های رنگارنگ نورلامپ، کف صابون و خاکستر سیگار- کنترا پونتال تیرگی یاس بنفش، پودرآبی و قرمزآجری- دریای آبی عمیق ترنس دیویس فیلمی غمگین  و سرد است. فضای داخلی کم نور وچهره بازیگران رنگ پریده،اغلب به مرده ای متحرک می مانند. کوتاه، جهان دریای آبی عمیق، جهان مردگان است- وهنوزاین جهان مردگان است که حرکت می کند، نفس می کشد وفراترازهمه آن ها، آواز می خواند.
این تضاد جوهره سبک دیویس است. فیلمساز غیرمتعارف انگلیسی هرگز فیلمی نساخته که در سال های 1950 وقبل ازآن سپری شود- جزیکی ازفیلم های او- خانه لذت (2000)که درسال های 1890 می گذرد – فیلم دربرزخ میانه های قرن به تصویرکشیده شده،جهانی که قسمتی ازخاطرات کودکی او(دیویس متولد 1945 است ) وقسمتی ازادبیات آن دوران (دریای آبی عمیق ازنمایشی به همین نام اقتباس شده است ) را دربرمی گیرد. درآمیخته شده با شبحی ازدوران سخت وطاقت فرسای جنگ . دوره ای که مرگ تکیه گاه همه چیزاست : جنگ جهانی دوم ( وقایعی که به طورتقریبی  درتمام آثاردیویس جای دارد ) پایان یافته است، وازطرف دیگر زوال نوعی ازفرهنگ رسمی. همه این ها بدون گفتن اینکه بیشتر شخصیت های دیویس درسال های 1940 و 1950 رشد یافته اند، بی روح جلوه خواهند کرد. دوباره : یک جهان مرده. نظربه وسواس فکری دیویس به موسیقی عامه پسند، پوشش، آداب ورسوم اجتماعی وطریقه گفتارمنطقه مورد علاقه او، یکی ازچیزهای بسیارچشمگیردرباره دریای آبی عمیق - وتمام فیلم های دیویس- رابطه بسیار کم رنگ  فیلم ها با سینمای  دوران خودشان است. قطعاً در فیلم هایش اسلوب کلاسیک سینمای استودیوی آنگلو – آمریکایی وجود دارد. استفاده فیلم ازدیزالوها وسرعت تصویرونماهای پیچیده کرین که آغازو پایان فیلم را دربرمی گیرد- حرکات آرام و با شکوه دوربین که موجب تکوین یافتن شخصیت می شود وسپس، خودداری کردن ازمنظره های شهری لندن. احساس دیویس از ترکیب  و ساختاربه هرحال چیزی جزاصول و سنت کلاسیک نیست. به جای صحنه های مبتنی  برساختاری که تأکید آن برپیشرفت    و عمل مبتنی برروایت است، دیویس درجزئی از زمان به گونه ای کار می کند که لحظاتی ترسیم شوند که هدف آن ها به طورقطع واضح نیست و دراغلب اوقات موضوع پژوهش رسانه ای را آغاز می کنند. این سبک چیدمان یک  فیلم کناریکدیگر دراغلب اوقات موجب  داستان گویی کم مایه یا     نا واضح می شود- درعین حال آن را برای مخاطبان جذاب وقابل پیگیری می کند.
"سفارشی از وارثان" ترنس راتیگان ( 1977-1911 ) دریکصدمین سالگرد تولد او، دریای آبی عمیق   ( قبلاً درسال 1955 توسط آناتول لیتواک ازآن ساخته شده است ) برشخصیت هستر کولیر( راشل وایس) متمرکز است، زنی که شوهرش سر ویلیام ( سیمون راسل بیل )، یک قاضی محترم را به دلیل خلبان خوش سیما فردی ( تام هیدلستون ) ترک می کند.
آن دومرد مجسم کننده تضادهای کهن الگویی هستند. شوهر، شخصیتی سرد وبرونگرا دارد که سرشت مطیع  واشرافی خود را پنهان می کند؛ بیل مردی خشن، لطیف با صورتی گرد و ریشو؛ هیدلستون لاغراندام با چهره ای اصلاح شده واستخوانی.
هردو مرد دارای خصوصیات خوب و نقطه ضعف های خاص خودشان هستند. اما هیچ کدام توانایی رفع نیازهای هستر را ندارند ( عنوان فیلم ازاصطلاحی انگلیسی " بین شیطان و دریای آبی عمیق " می آید، بدین معنا است : گیرافتادن درموقعیتی که هرسرنوشت وعاقبتی مورد دلخواه آدم می باشد).چنین موقعیتی یک مخمصه تراژیک نمونه ای است : تقاطعی که هردوسمت به سوی سقوط هدایت می شوند. این منجر به یک نزدیکی طرح واره می شود– معرفی شخصیت مرکزی، سنجش شوهرومعشوقه دربرابریکدیگر، حرکت تدریجی پلات به سوی لحظه اوج شناخت – چیزی که دقیقاً دیویس آن را انجام نمی دهد.
با وجود آنکه اعتبار اولیه فیلم، کمی متواضعانه ازنمایش دریای آبی عمیق ترنس راتیگان می آید، اقتباس دیویس بازآفرینی معنادار نمایشنامه است،بسیاری ازپرده اولیه نمایش دورریخته شده،صحنه های بسیاری به آن اضافه شده، و درحقیقت کل هدف مرکزی نمایش تغییرکرده است.
همچون نمایش، فیلم با تلاش به خودکشی هسترآغاز می شود. زمانی که او بیهوش می شود، ما ازدواج ناکام هسترو اغواشدن او توسط فردی را درمونتاژی ازاشک ها، نگاه ها همراه با نواهای روح بخشی از ویولون کنسرتو ساموئل  باربرمی بینیم. نقطه عطف این سکانس در پلانی است که  فردی و هستر در  تخت خواب عریان هستند و دوربین به آرامی بالای آن ها درچرخش است. پوست آن ها همچون گچی سفید درشبی مهتابی به نظرمی رسد. بدن وایس ( راشل وایس ) محکم و استخوانی است؛ اما چیزی که ثبت شده است ساختمان عضلانی بدن ها، رنگ پریدگی، سرنوشت محتوم واجتناب ناپذیر.
نمایش راتیگان اساساً یک داستان پلیسی اجتماعی است که با رویدادهای نومیدکننده آغاز می شود و سپس سه پرده را درجواب یک پرسش سپری می کند :" چرا؟ " دیویس جواب این سؤال را در 10دقیقه ابتدایی می دهد. درنتیجه، بسیاری ازمطالب مهم دراماتیکی را قربانی می کند. درعوض چه چیزی را گسترش می دهد؟ مالکیت هستر، کسی که جایگاه بن مایه محبوب دیویس را تصاحب می کند. آن ها به او (هستر) آویزان می شوند همچون فلزی که به سمت آهنربا کشیده می شود.
برخلاف راتیگان، دیویس به طوراختصاصی پرسپکتیو هسترراحفظ می کند:موقعیت اوهمچون غریبه ای درخانه اشرافی ( جایی که رفتارسردی را نسبت به شوهرو مادرشوهرخود نشان می دهد ) و پس ازآن ، درمیان قشر طبقه پایین با مشروب خوری شبانه فردی؛ او کاملاً محسوس، غریبه و تنهاست؛ نگاه اجمالی او به ارتباط – اجتماعی، جنسی – مردمان دیگر؛ گرفتاری های هر روزه ی او. فیلمسازی کلاسیک     (و درام صحنه ای) دیویس،مبنای شخصیتی است که مجموع همه ی این رفتارهاست– رفتارهای امروز وآینده ی احتمالی.درسینمای دیویس یک شخصیت، مجموع تجارب وخاطراتش است.گذشته ای که آن ها درآن همواره درحال تغییرهستند.
" هستر" دیویس  به عنوان شخصیتی کاملاً شکل یافته نمایان می شود با وجود آنکه  دراکثر زمان فیلم درحال سیگارکشیدن، گریه کردن، خیره شدن به بیرون ازپنجره است و خودکشی نافرجام گواهی است براین شیوه ی کارگردان. بافت صحنه های اصلی ممکن است  تاریک و مه گرفته باشد اما این مهم نیست، بدین خاطر که دیویس استاد صحنه های " خودمانی " (غیررسمی) است؛ اوبسیاری ازوزنه های تماتیک را درنماهایی ازشخصیت هایش درمیان میخانه های (رستوران ها) شلوغ و درهم بنا می کند. حتی زمانی که قالب فیلم به نظرمبهم وگنگ می رسد، بافت آن کاملاَ واضح، محسوس وروشن است.
گوشه نشینی و هم زیستی، مرد کوچک واجتماع بزرگ، لحظه بی واسطه وجهان گمشده، یکپارچگی فرهنگی وسرکوبگری اجتماعی – تصاویر/ تم های اصلی دیویس ( همگی دردریای آبی عمیق حاضرو توضیح داده شده اند) کاملاً متناقض ظاهر می شود، اما همگی درحقیقت به یکدیگروابسته هستند. هسته اصلی فیلم سازی دیویس تجربه ای است ازطردشدگی ازمکانی که هرکس به نظر، جزئی ازآن است به غیرازتو.
یک مبنای زندگی نامه ای برای این مطلب وجود دارد : یک همجنسگرای روشنفکر، یک محافظه کار  فرهنگی عملگرا که هنوز نسبت به محبوبیت بیتلز عصبانی است ( موجب خوشحالی است که هیچ کس درباره ی وجود رپ به چیزی نگفته ، مطلبی که ممکن است او را به کشتن دهد )، دیویس نه به دنیای مدرن تعلق دارد، نه به انگلستان پس ازجنگ  که  فیلم های او را دربرمی گیرد. با این حال احساس زودگذری از وابستگی وجود دارد – این امردر" تکه ای ازجنبش مقاومت " دردریای آبی عمیق وجود دارد. فلاش بکی تک برداشت، صحنه ای از لندنی هایی که کنارهم درزیرزمین، درزمان حملات هوایی ایستاده اند، درحال خواندن آوازمحلی " moly malone "– که او دوباره و دوباره به آن بازمی گردد. ستون فقرات فیلم های او، گروه آوازخوانی هستند که یک لحظه اززمان را به ثبت می رسانند، زمانی که گرچه همراه با سختی ها، همگی به نظردربرابرجهان شایسته و سزاوارهستند – همچنین همگی درخدمت استحکام بخشیدن تنهایی گریزناپذیر شخصیت اصلی فیلم های اوست. بله، این لحظات درخشان رخ  می دهند، اما آن ها زودگذرهستند. در نتیجه آن ها تسلیم جهان مرده خاطرات هستند.
دیویس به ندرت از نمای نزدیک استفاده می کند؛ او نماهای مدیوم وعریض را ترجیح می دهد. نماهایی که شخصیت دریک زمان مشخص و یک مکان مشخص جای می گیرد. این میزانسن " خاطرات " است. میزانسنی که تلاش دارد تاهمه ی جزئیات یک صحنه را ثبت کند: چتری که کناردرقراردارد، طرح های کاغذ دیواری و پارچه ی مبل ها، ترتیب عتیقه ها روی تاقچه، تابش یک لامپ کم نور، چرم فرسوده ی کاناپه قدیمی، آمبیانس میخانه ( رستوران ) ، مسیر دود سیگار که ازیک سو به سوی دیگراتاق حرکت  می کند. در دستان دیویس، سینما تبدیل به یک سانس می شود؛ قسمت هایی ازیک روزگار گذشته که طلسم شده است و سپس به درون تاریکی کشیده می شود.
روزگاری است که دیویس خیرخواهانه آن را " خویشاوندی دشوار" نامگذاری کرده است. اکثرکارها یش از دوران کودکی و نوجوانی او مایه گرفته است: فرزندان (1976)، مادونا وبچه (1980)، مرگ و دگردیسی (1983) نیمه – زندگی نامه ای هستند، همچون دو فیلم ابتدایی او " صداهای دور،زندگی آرام" (1988) و " پایان یک روزطولانی" (1992)؛ فیلم – مقاله ای او " اززمان وشهر" (2008) آشکارا اثری یادنامه ای ( مبتنی برخاطرات ) است. همه ی این فیلم ها – همچنین فیلم آمریکایی او " انجیل " (1995) – دریک نوستالژی عمیق نسبت به زندگی هرروزه ی نمیه اول قرن بیستم پایه ریزی شده اند و همچنین درتوصیف کوچکی وقساوتشان کاملاً سخاوتمند هستند: اجتماع به آدم ها اجازه می دهد که این احساس را داشته باشند که متعلق به چیزی بزرگترازخودشان هستند اما کوچک بودنشان را هم مکرراً یادآوری می کند.
این بینش به همان اندازه ی هرفرهنگ مدرنی، درانگلستان مرده ی " دریای آبی عمیق"هم درست است.  به همان اندازه که ریشه های جهان بینی دیویس درشبح گذشته جاری است، او درحال گفتگوبا اکنون هم هست- وآینده ( فراموش نشود: این جهان روزی به دوردستی وبیگانگی لندن " دریای آبی عمیق" به نظر خواهد رسید). فیلم های دیویس تنها نمایش باشکوه اشباح نیستند؛ آن جزئیات تصویری کوچک، آن چرخش های مجهول – ستیزه جویانه گزاره ها، آن لحظه های تباهی فرهنگ – هنجارهای رسمی که به نظردر استانداردهای مدرن به مثابه چشم اندازی ازاجتماع غیرقابل پذیرش هستند – وتجربه های شخصی که دردل آن ها قراردارد – که آن دوران و روزگار را عمق می بخشد. ممکن است دیویس نگران موجودیت چیزها ( آن طور که هستند ) باشد اما فیلم هایش به این اشاره دارند که آن چیزها چگونه باید باشند.                                                        



....................................................................................................................                                                        

1. کنتراپونتال به همنوازی دو آهنگ در موسیقی می گویند .
2. این مقاله در ابتدا برای مجله ی سینمایی آلمانی cargo نوشته شده است .ترجمه متن حاضر برگرفته از متن انگلیسی آن  با همین عنوان از سایت تصاویر ، صداها ست . 

هیچ نظری موجود نیست: