Peter Falk, Ben Gazzara and John Cassavetes: Husbands |
ترجمه
: : سینا آزری
این ترجمه پیشتر در سینما-چشم شمارهی 5 چاپ
شده است
امروزه،
زمانی که ما بسیارناتوان از درک این هستیم که مؤلف بودن درمرتبه ی نخست ،به معنای داشتن یک سبک است، این یادآوریِ
خوبی است که جان کاساوتیس مبدع شگفت انگیزفرمها بود. مبدع مدیوم خودش : راهی که اوانتخاب
کرد همانا سبک شخصیاش بود.
« بهعنوان یک نکته قابل
توجه، فیلمهای کاساوتیس بهوسیلهی جلوههای سبکیِ معمولی یا فرمهای روایی سازمان
یافته، ساخته نشدهاند ( بهمعنای راهی که دیگرفیلمهای آمریکایی در آن جریان دارند
) اما ]آن فیلمها[ نشأت گرفته ازچهرهها، بدنها وصداهای بازیگرانی معین هستند. درحالیکه،
درفیلم آمریکایی، ما چگونگی ترکیب بندی یک نما را تماشا می کنیم ، که چطور یک شخصیت
نورپردازی شده، چگونه دوربینی حرکت می کند یا نمی کند و غیره...-فیلم ِکاساوتیس راههای
متفاوتِ دیدن وشنیدن را پرورش میدهد. ما به نورپردازی و پیکربندی قاب نگاه نمیکنیم،
اما ،به اهتزاز شورانگیز پروانهای درچهرهی یک شخصیت توجه میکنیم؛ ما به طراحی صدا
گوش نمیدهیم، بلکه از ارتعاش لرزشهای صدای آواز پرندهای در صدای یک شخصیت ،به خود
میلرزیم»
- ری
کارنی ، 1999
»ساختن
یک صحنه را آسان نگیرید، زیرا در این صورت، صحنهای وجود نخواهد داشت.«
- جان کاساوتیس ، 1983
این
روزها، تشخیص زبان استفاده شده برای ستایش فیلمهای جان کاساوتیس به سختیِ زبان استفاده
شده برای محکوم کردن آنها است. زبانها به نظر، وحشی، فی البداهه، بی پروا و گزاف
هستند ، کنترلنشده وغیرقابل کنترل. ] این گونه استفاده از زبان [اگر چه دیروزچیز بدی
بود؛ ] اما [ دراین روزهای حاکمیتِ عقایدِ جزمی در عصر دیجیتال، چیز خوبی به نظر میرسد.
عاشقان
ومخالفان، تمایل یکسانی برای اثبات یادداشت خودشان درفیلمهای کاساوتیس دارند: احساسات
، ومقدار زیادی ازآن، جریان هایِ بسیار آشفته ، آن چه کارگردان حقیقتِ " دشوار
و دیوانهوار" سرشت نامیده است.برخی فقط کنش - واجرای پیچیده، سیالی از آن عمل–
را بر روی پرده درفیلم کاساوتیس میبینند. چنین بینندگانی به ناچارحالت نیمهستایشآمیز،
نیمه موجه خود را نسبت به ابزارهای فنی پیشرفته درجهت تسخیر و برجسته کردن این احساساتِ
کنشگر، تاپایان حفظ میکنند. بیشترستایشها ازکاساوتیس درموضع دفاعی پنهان شدهاند،
همراه با کمی شرمندگی ،درفرمی از توجیه.
چه
کسی، درواقع، میتواند به قدرت احساسات درفیلمهای کاساوتیس شک کند؟ ما بدون شک، شب
و روز، تشنهی تصاویرپخته، واضح و روشنی هستیم که مدلی از احساس درهرچیزرا پوشش دهد،
ازلاسه هالستروم تا لارس فون تریه. هرلحظهی سینمای کاساوتیس گواهی دهندهی امواجی
ازاحساسات بیثبات، گرههایی ازواکنشهای نخنما شده است، ژستهایی که شروع به بیان
حالت زودگذری ازروح یک فرد و پایان یافتن شوروحال فرد دیگری می کند. همچنان که اعتقاد
داریم، ما (چنین چیزی) را قبلاً یا تا کنون، هرگز بر روی پرده ندیدهایم.
لحظاتی
نظیر: «پنج دلیل» مِیبِلِ دیوانه برای نگه داشتن ازدواج وخانوادهاش(یک زن تحت تأثیر،1975)؛
فیل کوچولو درپشت یک تاکسی، خمیده و در وضعیتی ناشی ازعصبانیتی همراه با دستپاچگی وشادیهای
احمقانه است ، بهطوریکه نورها وسایههای خیابان برروی صورتش بازی میکنند و [درهمین
حین] صدای محافظ او ازخارج قاب بلند می شود : « تو عملا داری خودتو جِر میدی از خنده....»
( گلوریا، 1980 )؛ خوانندهای که درهراجرا بر روی صحنه ازهمکارش سیلی میخورد وهر بار
واکنشهای متفاوت، غیرمنتظرهای نسبت به فضاهای درونی و بیثبات نشان میدهد، جایی
که اجرا و واقعیت پیشتر تمایز و محدودههای آیینی خود را ازدست داده اند.( شب افتتاح
، 1978)
-درحال
حاضر، با وجود متن های بیوگرافیکی ابتدایی ] دربارهی [ جان کاساوتیس: درکتاب «کاساوتیس
درباره ی کاساوتیس وزندگی کاری اش»، مقام کارگردان درخطر قرارگرفتن به عنوان یک مقام
تشریفاتی است تا در نظر گرفته شدن بهعنوان یک فیلمساز]واقعی[. آن چه دربارهی کاساوتیس
مرسوم است ستایشی است ازروح مستقل او، عدم وابستگی او در زمینههای مالی وفیلمبرداری،
توزیع وپخش فیلم شخصی، شیوهی تولید فیلمهایی همراه با " خانواده گسترده"
اش. مستند موسیقیایی "ترانههایی دربارهی کاساوتیس" (1999) اورا بدین گونه
ستایش کرده است: همچون پدری معنوی درجنبشهای فرهنگی جوانان]با شعار[ " مستقل
باش ".
-اما
فراترازهمهی اینها، کاساوتیس مبدع فرمها بود- وبه طورشگفتانگیزی این گونه بود.
] دربرخورد با سینمای کاساوتیس[تنها یک جنبه ازسبک سینمایی یا نریشن، واقع نمایی، میزانسن،
دکوپاژ، تدوین صدا، موزیک، فضا، نور، ریتم، ساختار پلات، تدوین، حرکت دوربین، انرژی،
شکلپذیری وانعطاف وجود نداشت – چیزهایی که در/ با کارهایش ازنوآفریده شده باشد ؛ و]
حتی[نه یک بیان سینمایی مجزا که او در بررسی سبک وشیوهی منحصربه فرد خودش به طورکامل
( آنها را ) تجزیه و بازترکیب کرده باشد.
-فیلم
های کاساوتیس بهآرامی به روی ما بازمیشوند، همچون گلها، بهتدریج زمینه های فیزیکی
واحساسی خودشان را آشکار میکنند. هریک ازفیلمهایش سیارهای غریب، متفاوت با قواعدی
نهان وسطرهایی پنهانی ازنیروهای خودشان هستند.«چگونگی ترکیببندی یک قاب ، چگونگی نورپردازی
ِ یک شخصیت وچگونگیِ حرکت کردن یا نکردن دوربین» بهعنوان بخشی از ماجراجویی استفاده
از یک انسان، یک بدن، یک چهره، یک صدا یا یک ژست درفیلمهایش است. اما ما فقط نیمی
ا زسینمای کاساوتیس را میبینیم ( وتجربه میکنیم ) اگرهمچون ری کارنی ابداعات فرمال
را به نام احساسات و " وجودِ " محض ، کم ارزش جلوه دهیم.
****
-
تمام فیلمهای کاساوتیس سؤالات بشری را دگرگون میکند –« پرسشهایی
دربارهی عشق، هویت ومعنی»، آن چیزیکه بودن ونگه داشتن یک زن وشوهر، یک خانواده، یک
جامعه، یک فرد در اجتماع است – وبهصورت همزمان، سؤالاتی ضروری ازبازنمایی .مکاشفهی
هر پدیده درکارهایش، نه به صورت یک " داده " بلکه همچون یک سؤال، یک چیزهمواره
زنده و پویا، یک رؤیای طلسم شده، یک مفهوم معیارعمل میکند. این همان چیزی است که نیکول
برنه فیلمهایی به مثابه « آزمایشگاه فیگورال» مینامد وهمان دلیلی است که ( آن فیلمها
) بزرگترین فیلمها با تمام پارامترهای فرمال به حساب میآیند، نه تنها «متنهایی»
تصویرشده از این یا آن درام روان شناسانهی خشک وانتقادی.
...........................................................................................................
1.
این متن ترجمه ی مقاله ای است باهمین نام که پیشتردرکتاب
"سینمای مدرن چیست؟" مجموعه مقالات ادرین مارتین دراین باب منتشرشده است
. این مقاله دربخش دوم کتاب باعنوان "پیشگامان" قرارگرفته ،جایی که درآن
به فیلمسازانی نظیر ژان لوک گدار ، روبر برسون ،کریس مارکر، رومن پولانسکی وجان کاساوتیس
با همین مقاله پرداخت شده است .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر